دكتر نادرنوري - نافذ - Dr Naader Noory

متن مرتبط با «برتری انسان به هوش است یا به عقل ؟» در سایت دكتر نادرنوري - نافذ - Dr Naader Noory نوشته شده است

فرمول برای تالاسمی اینترمدیا

  • , تالاسمی اینترمدیا ...ادامه مطلب

  • پیامدهای تالاسمی اینترمدیا

  • ,تالاسمی اینترمدیا ...ادامه مطلب

  • دمیده شدن روح در جنین کی است ؟

  • ,روح در جنین دکتر نادر نوری ...ادامه مطلب

  • آیا قرآن ملیت را قبول ندارد ؟

  • آیا قرآن ملیت  را قبول ندارد ؟ بر خلاف  ادعای برخی از مدعیان قرآن  آشکارا ملیت را با هر زبان  و دین و فرهنگ قبول دارد. چرا که ایجاد ملتها ِ؛ زبانها و رنگهای آدمیان از اراده و آیات الله به شمار آمده است   یاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۱۳ -۴۹  ای  انسانها ما شماها را از جنس مرد و زنی آفریدیم  و قراردادی شما را ملتها و ایل ها و ایالت هایی کردیم تا با  (گوناگونی دین ؛ فرهنگ و رفتار) همدیگر آشنا شوید. در این هال( حال) با ارزش ترین شما نزدالله؛ ایمان نگهدار ترین شماست . تقوی=  نگهداری از ایمان -  متقی = همواره ایمان دار – ایمان نگه دار ترجمه و تفسیر :  دکتر نادر نوری ۱۳ فروردین ۰۰ ,ملیت قرآن ...ادامه مطلب

  • گپی با سیاست پرستان

  • ,گپی با سیاست پرستان ...ادامه مطلب

  • دندان عقل یا دندان عقب مانده ؟

  • ,عقب مانده عقل دندان ...ادامه مطلب

  • بی لیاقتی یا نخواستن خدا

  • ,بی لیاقتی یا نخواستن خدا ...ادامه مطلب

  • این بود تدبیر؟

  • ,این بود تدبیر ؟ ...ادامه مطلب

  • این ره که تو می روی به گیجستان است

  • این ره که تو می روی به گیجستان است   ترسم که به گنجستان نرسی ای جوینده   این ره که تو می روی به گیجستان است  دکتر نادر نوری  ,گیجستان, گنجستان ...ادامه مطلب

  • عدد پی و حد کروی شدن سیارک ها

  • ,ریخت سیارک ها ...ادامه مطلب

  • شاهنامه بهداشت

  • پندهای بهداشتی رستم به اسفندیار  ____________________ تهمتن چو از خواب بیدار شد                  شتابان روانه ی بازار شد وزان سوی دیگر گو اسفندیار                فلافل به دستش به اسنپ سوار چنین گفت رستم به اسفندیار               کمی وزن خود را به پایین بیار شکم گشت فربه  و تن شد  گران             پیاده  برو چاق گشتی جوان یکی پند گویم تو را من درست              چو خواهی بمانی جوان تندرست جهان را به چشم جوانی مبین                    تو با اهل الکل مشو همنشین سزد گر هر آن کس که دارد خرد                  غذاهای آماده کمتر خورد ره رستگاری همین است و بس                 مزن لب به قلیان و سیگار  پس از آن پس نیابی چنان روزگار                    اگر ورزشت  را گذاری کنار به گیتی نماند کسی جاودان                ولی تا که هستی تو سالم بمان زگردون به من بر ستم ها رسید            کرونا گرفتم  به طرزی شدید چنین رفت و این بودنی کار بود                ولیکن نمردم خدا یار بود نبشتم به نزدیک شاه بلند                  به ما کی رسد واکسن از هلند چو بر خواند , پاسخ چنین داد باز            نیاید به ایران بدون جواز دلم سیر شد زین سرای سپنج          ز این سو کرونا وزآن فقرو رنج از آن پس نمیرم که من زنده ام         که با ذهن( نادر)  سخن  رانده ام ______________   نیم بیت نخست از شاهنامه  و  نیم بیت دوم از دکتر نادر نوری ( نافذ )  ,شاهنامه بهداشت ...ادامه مطلب

  • چه لزومی داشت جهان این همه بزرگ باشد ؟

  • چرا جهان این همه بزرگ است  ؟    چرا باید این همه بزرگ  باشد ؟   چه  لزومی داشت این همه بزرگ باشد  ؟ ,دکترنادر نوری ,کرمانشاه ...ادامه مطلب

  • درسوگ سیاوش - شجریان

  • ,درسوگ سیاوش ...ادامه مطلب

  • چرا قاطر نازا ؟

  • , قاطر نازا ؟ ...ادامه مطلب

  • خیالباف و درخت پلاستیکی اش

  • خیالباف و درخت پلاستیکی اش خیالباف  مردی پویا و  پرتلاش ولی  کوتاه اندیش وساده لوح بود.  خانه می ساخت نیمه ی اسفند کار خانه اش به پایان رسید.درهر سازه اش  نشانی  ازیک شهر نهفته بود  نقشه اش از روی  نقش جهان بود  وتاق هایش با الگو از تاق بستان . آجر هایش را از آجر آباد آورده  بود  و سیمانش هم ازسمنان رسیده  بود و  آنتن پشت بامش آسمان خراشیده   ایوانش را  با فرش  کاشان  فرشیده و  بر پنجرهایش شیشه هایی از شیراز نصبیده و کره کره هایش بافت  کرمان بود .  با این همه هنوز در جلوخان  خانه اش درختی نداشت  . می خواست  زیبایی دیگری به زیبایی خانه اش بیفزاید و جلوجانه را  چون خانه به خوبی بیاراید  پس اعتقادش این بود که  یک درخت پلاستکی  بزرگ پر شاخ و برگ زیبا برای آنجا بخرد.  وخرید . گل های رنگا رنگش به هم چشمک طراوت می زدند    وهر کدام  بر بستری از برگ سبز  آرمیده  بودند چکیده اینکه  گویا درختی بود که از بهشت برین  بر زمین چکیده  ودر حصاری  آهنین آرمیده  نمای چشم نوازش گردن هر رهگذری را به سوی خود می پیچاند  ومیوه هایی  گوشواره وار از  آن   آویزان بودند... خیالباف سرمست از این  کار بکر , بر دور اندیشان خیره خواه می تاخت که خاموش ! دست بردارید از این حسادت های شدید  گرچه درختم نه سیب است و نه بید  ولی این چنین  قامت زیبا و رشید  مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ ..... همزمان همسایه ی دور اندیشش  خاموش , چند  متر آن طرفتر  درخت زرد آلویی می کاشت  ......  نسیم باد نوروزی خویشان  خیالباف را به خانه  ی او آورد  همه چشمایشان به زیبایی درخت  پلاستیکی  دوخته بود و هیچ کسی به درخت  بی برگ و بر  زردآلوی  همسایه  هتا نگاه  نمی کرد ....  روزهای  نوروز به زودی  گذشت  گردش روز گار آب  رنگ را به دست مهربان  بهار داد و او هر روز  به درخت  زرد آلو سر می زد  هربار برایش یک برگ سبز  تازه می کشید  و  جوانه ه, درخت پلاستیکی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها